چهارشنبه, ۱۰ آذر ۱۴۰۰، ۰۹:۵۴ ب.ظ
من همونم که یروز میخواستم دریا بشم
یروز که سر کلاس بودیم . کلاس مختلط بود و استاد جوون مرد .
استاد میزان مسخره کردن دیگران خونش کم شده بود وسط کلاس یکی از بچها رو صدا زدگفت فلانی تا حالا شده پدر و مادرت بگن تو لیاقت هیچ چیزی رو نداری و اخرش به هیچی نمیرسی یا مثلا نمیگن بهت شاید کارگر و رفتگر و ... بشی ؟؟ ( با نهایت احترام من برای کارگران و رفتگران و .. )
طرف مقابل گفت نه استاد تا الان اتفاق نیوفتاده . پدر و مادرم همیشه بهم دلگرمی میدن .
استاد گفت میدونی چرا ؟؟ اون : چرااا ؟
استاد با خنده فراوان نهفته گفت : چون لیاقت همونم نداری . لیاقت همچین شغل هایی هم نداری که بهت بگن .
اون روز من خیلیی خندیدم و مدام یادم میومد و میخندیدم بعد که فکر کردم خیلی ناراحت شدم و دلم به حال اونی که مورد خطاب قرار گرفته بود سوخت . که مگه اون چه گناهی کرده که حتی لیاقت کارگر شدن رو هم نداره ؟!!!!
خواستم بگم بعضی دبیر ها هستن که حالا برای خشک نشدن فضای کلاس و اینکه حوصلشون سر نره بقیه رو مورد تمسخر قرار میدن بعد هم حالا شاید عذر خواهی بکنن شاید هم نکنن که نود و نه درصد عذرخواهی هم نمیکنن . این حرف ها زخم خیلی بزرگی روی قلب ها درست میکنه که با هر عذرخواهی کردن و خندیدنی هم درست نمیشه . و هیچ جوره هم نمیشه جایی از قلب که پاره شده رو به هم دیگه وصل کرد .
لطفا بخاطر شاد شدن روحیه خودتون و بقیه . دانشجو هاتون یا دانش اموزاتون یاهرکس دیگه رو مسخره نکنید اینا میشن زخم های بزرگ که هیچوقت تسکین پیدا نمیکنن )))
۰۰/۰۹/۱۰